سلام خوشتیپ !
غزلی از عشق و شکوفه
میان نوری درخشان در سپیدهدمی لطیف، در میان باغهای سرسبز شیراز، جایی که درختان نارنج جامهای از شکوفه های سپید بر تن دارند، او را دیدم.... نسیمی که رایحهی بهار نارنج را بر دوش میکشید، در گیسوانش گره میخورد و عطر حضورش را در هوای بامدادی پراکنده میکرد.چشمانش، قصهی هزار و یک شب را در خود داشت و لبخندش، به درخشش و گرمای خورشید صبحگاهی بود. با هر قدم، زمین بوسهای از شکوفه ها میگرفت و عطر دل فریبش در جان لحظهها جاری میشد.شیراز، قصهی زنی است که زیبایی و حضورش، همچون رایحهای جاودان، در خاطرهها حک میشود؛ عطری از عشق و نور در باغی که داستانهایش را به گوش نسیم زمزمه میکند. با اولین قطرات شیراز، رایحهای سرزنده و سبز، در هوا جاری میشود؛ همچون صبحی در باغهای کهن.سپس، شکوفههای لطیف بهار نارنج که با نسیم صبح میرقصند، باغ را سرمست میکنند. رایحهای سفید و گرانبها که یادآور لحظات ناب عشق است، عشقی پاک و جاودانه، همچون رویای آفتابی که در میان گلهای باغ به حقیقت میپیوندد.و در پایان، گرمای دلنشین و اصیل مشک، همچون عطر خوش موی یار، در فضا ماندگار میشود. رایحهای که ردی از خاطرهای ابدی بر جای میگذارد، همچون شبهای مهتابی شیراز که عشق را در آغوش میکشند و زمزمههای عاشقانه را برای همیشه در خاطره باغ نگه میدارند.
گلی میوه اینت های آغازين: گلابی، فریزیا، ترنج، لیمونت های میانی: گاردنیا، نتهای خورشیدی، گلهای سفید، شکوفه پرتقالنت های پایانی: قهوه، مشک سفید، چوب عنبر